Walk in the way

we can change every thing

we can change every thing

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

شجاعت نتیجه مثبت یک ریسکه و حماقت دقیقا نتیجه منفی یک ریسکه و فکر میکنم زمانی که فرشته ها از خدا میپرسیدن داری چه کار میکنی با این گل ، در حالی که لبخند میزده رو به فرشته ها کرده و گفته ریسک ... به هر حال هنوز کسی نمیدونه خلقت شجاعت بوده یا حماقت اما به وضوح از خلقت حرف میزنیم پس واقعا چرا خدا نباید بخنده؟ بهش حق میدم بخنده مسئله دقیقا اینه که وقتی من روی بوم با رنگ روغن برای عرضه یک نقاشی در حال حماقت کردن یا شجاعتم اصلا و ابدا به ذرات تشکیل دهنده رنگها یا جنس بوم توجه نمیکنم و حتی ممکنه درحالی که مولکول های رنگ سفید دارن مولکول های رنگ سیاه تهدید به نیستی میکنن من در حال پاک کردن زیر ناخن هام باشم ... پس نه مشکل خلقتم به من مربوطه و میتونم کمکشون کنم نه مشکلات منی که خالقم رو چس مولکولها میتونن حل کنن ... سوال اینجاست چرا من؟ خوب جواب عاقلانه نسبت به یک ریسک که هنوز نتیجش مشخص نیست اینه : ( خوب اگه تو نبودی یکی دیگه پس فقط خفه شو و از خودت رو بومی که هستی رنگ پس بده ) ... من وقتی تابلوم تموم بشه از خوشحالی و شوق خلقتم احیانا داد و هوار میکنم و به خودم تبریک میگم و اصلا صدایی که از تو بوم بگه حاجی ریدی بیا پاک کن اینجا تضاد و نقص زیاده رو نمیشنوم ، کاری که من میکنم این نقاشی رو میزارم کنار و تابلو بعدی رو شروع میکنم و واسه جنون خلقت من مسکنی جز خلق کردن نیست و با توجه به آلت تناسلیم هر کاری بخوام روی بوم خودم انجام میدم و نظر ملکول های ریز میتونست موثر باشه به شرطی که روی بیضه هام گیرنده ای نصب میشد ، حالا که نیست پس به سلامتی خلقت بریم بوم بعدی ... خداوند قادر و تواناست و تو میتونی خفه شی مولکول پست .


تو قسمتهایی از آفریقا عده ای به دلیل گشنگی میمیرن و مردم خیلی از نقاط دنیا میگن خدا بزرگه و کسی از گشنگی تا به حال نمرده ، کمی بالاتر تو یک مختصات سرد شمالی عده ای خودکشی میکنن برای اینکه دیگه انگیزه ای ندارن و مردم دنیا میگن چرا باید یکی تو کشور سوئد که سوسیالیستی اداره میشه و فقری درش نیست خودکشی کنه ... یکم که بریم سمت جنوب شرقی تو یک مختصات گرم و خاکی به یک دایره احمقانه میرسیم که بعضیا توش برای عقیدشون نه تنها میمیرن بلکه دیگران رو هم میکشن و هیچکس باورش نمیشه کسی حاضر باشه به خاطر یک وعده تو یک جای دیگه دور از این دنیا به خودش بمب ببنده و .... خوب دنیا پر از حقایقیه که باورش برامون سخته ، و جالبه که ژانر کتاب های هری پاتر میشه تخیلی ...هری پاتر کار موسی ، عیسی ...رو جلو چشمهامون انجام میده و باورش برامون غیر ممکنه اما بیرون از سینما در مورد مردی واقعی که هزاران سال پیش کشتی میسازه و از هر حیون یک جفت برای پارتی نیمچه آخرت به کشتیش میبره و ... خلاصه اگه ما امتداد نسل اون حیون ها نباشیم ادامه نسل پیرمرد نجارمون هستیم ... ما این داستان رو باور میکنیم و کتاب هایی که در این مورد به رشته تحریر درآمده ژانرش میشه آسمانی ، نه تنها آسمانی بلکه تایین کننده رویه رو به رشد بشر ، و برام جالبه چرا هری پاتر یک کمپین برای اعتراض به این ماجرا تشکیل نداده تا بتونه از ژانر تخیل به ژانر آسمانی ارتقا سطح پیدا کنه...نمیدونم تا کی میخوایم دنبال چیزی قدرتمند تر از وحدت و یک پارچگی بگردیم اما خوب میدونم امثال هری پاتر و موسی و ... خوب فهمیدن چطور میشه یک ماشین پیجیده و قوی که اجزاش یک مشت پوست و استخون هست رو به حرکت در بیارن ، اونها درک کردن این ماشین میتونه باشه و روشن بشه برای فتح علم ، فتح سرزمینهای بکر و ... ولی اگه تک تک ما به این که بخشی از این ماشین هستیم و میتونیم بدون بهونه برای سازش به حرکت در بیایم رو نفهمیم اوضاع از میلیون ها سال پیش هیج تغییری نکرده و همچنان بخشی از ماشینی هستیم که بدون اختیار به اراده کسی که درک کرده مفهوم وحدت رو در راستای منافع شخصیش به حرکت در میایم ... پیشنهادم اینکه قبول کنیم هیچی نیستیم و هیچ چیز قدرتمند تر از اجماع هیچ ها نیست ، برای اینکه بسازیم لازم نیست کتابی رو که بارها و بارها از هزاران سال پیش چاب شده رو بخونیم ، کافیه کنار هم باشیم ، بخونیم ، حرف بزنیم و به غیر ممکن ها بیشتر فکر کنیم .