Walk in the way

we can change every thing

we can change every thing

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

عید قربان مبارک
مخالف کشتن گوسفندا نیستم ولى هر سال منتظرم ببینم حاجى پوربابایى رو کى سر میبرن ولى گویا همه گوسفندا تو تله نمى افتن ، گوسفندها اکثرا گیاه خوارن ولى جناب پوربابایى نزول خوره ، دندوناش سالمه چون به نقل از همسایه ها به موقع مسواک میزنه،  گوسفندها براى جبران محبت زمین وقتى علفشون رو خوردن کمى اونطرف تر غداى هضم شده رو دفع میکنن تا تبدیل به کود بشه ولى پور بابایى اصلا تو بدنش سیستم گوارشى نداره اصلا نم پس نمیده واسه همین شکمش ورم کرده،  اکثر گوسفندها نهایت صدایى که ازشون در میاد بع بع هست ولى این حاجى پوربابایى دائما حرف میزنه از چیزاى وحشت ناکى میگه که نمونش رو فقط تو بازى God of war و کتاب معاد استاد دستغیب مشایعت میشه،  اکثر گوسفندها میدونن که یه روز میمیرن ولى حاجى داستان ما فکر میکنه مرگ واسه همسایس و بناست همیشه بچره،  حاجى داستان ما فقط تولید مثلش مثل باقى گوسفندهاس یعنى با وجودش هیچ مونثى تا شعاع 20 کیلیومتریش بى شوهر نمیمونه و راستش از وقتى بابام مرد هیچ وقت نزاشتم مامانم از خونه بره بیرون همه فکر میکردن مسئولیت پذیر شدم اما فقط من و حاجى میدونستیم دلیلش چیه...  خداوند مهربون مجبوره روزى 5 بار قیافه نحض حاجى پور بابایى رو تحمل کنه اون هم در حالى که عربى چیزهایى میگه که حتى فارسیشم نمیفهمه اما سایر گوسفندها هیچ چیزو که نفهمن اینو خوب میفهمن که اگه هوا تاریک شد باید بخوابن و نباید برن خونه دوستاشون و زهرمارى بچسبونن به وافور.  خلاصه امیدوارم حاجى رو سال بعد قربونى کنن تازه بررسى کردم دیدم دو برابر یک گوسفند بزرگ گوشت داره از پوستشم میشه به جاى دستمال توالت استفاده کرد . 


بحث اطمینان مردم رو به چندین دسته احمق تبدیل میکنه ، مثلا ما مطمطئنیم که...  اونها مطمین هستند که...  و و و یک عالمه مطمئن که هیچ احتمالى رو در نظر نمیگیرن ، دنیا پر شده از افرادى که مطمئن هستن و هیچ شکى ندارن ، یکى از دلایل اطمینان میتونه پول باشه یعنى یکى پول گرفته تا مطمئن باشه ، یکى فکر میکنه پول میگیره پس مطمئن میمونه.

منافع حتما سازنده یقین ما هستن اما عده کمى شروع به شک میکنن و هرگز شکشون به یقین تبدیل نمیشه و اونقدر به شکشون یقین دارن که نمیشه گفت خارج از دسته مطمین ها هستن و این عده از همه احمق تر هستن چون خلاف دیگر دسته مطمئن ها عمل میکنن بدون این که منافعى داشته باشن.

دنبال راهى براى احمق نبودن هستم و میترسم بگم مطمئنم پیداش مى کنم 

به تسلا خندیدن ، ادیسون گفت صربستانى ها میتونن کشیش هاى خوبى براى کلیساى ارتدکس باشن اما مخترع نه ، یه عده که مجله هاى طنز تنظیم میکردن شروع به جک ساختن کردن و گفتن تسلا یک روان پریش متخیله ، معشوقش نتونست وضعیتشو تحمل کنه رفت و وقتى همه این اتفاقات داشت زندگى نیکلا تسلا رو به بن بست میرسوند اون بدون کمک خدا تونست لامپى رو دو متر دورتر از مولد برق روشن کنه...  بله برق وایرلس ، و امروز ما مدیون بى توجهى  نیکولا تسلا به دنیا منفى اطرافش هستیم ، وقتى مرد ادیسون ابراز پشیمونى کرد و کشورها به خاطر اینکه اسم تسلا زیر پرچمشون باشه وارد بحث جدى شدن ، هنوز هم روى سکه هاى صربستان عکسش ضرب میشه ... وقتى به ساختن اعتقاد دارین از این که چطور به نظر میاین نترسین ,  مردم عادت دارن از ناشناخته ها خدا و یا جک بسازن.

این که یک مار مطابق اصول و سیستم طبیعىش نیش میزنه ناخوشایند نیست ، ناخوشایند حرکت الاغ مطابق جهت خزیدن اون ماره...  بعضى راه ها گذرگاه و مسیر موفقیت افراد خاصى هست که نباید این وهم رو در ما ایجاد کنه که راه من به موفقیت هم حتما اینه ، راه ها منحصر به فرد هستن اما خوشحال باشین چون موفقیت و سعادت منحصر به فرد نیست و حق همه ماست ، فقط باید بهش فکر کرد راه ها ایدهاتون رو هم طى کنین به جاى مطرح کردن چون یک داستان قدیمى هست که سفر مشترک شیر و گرگ و شتر اشاره میکنه ، شتر صبر و شکیبایى داشت اما گرگ و شیر دندون ، پس با این که شتر شروع کننده راه بود استخون هاش وسط راه موند اما گرگ و شیر رسیدن به آخرش... 



چى باعث میشه دختر بکر ایرانى به اختیار یا بى اختیار صادر بشه ولى وقتى به خلیج فارس میگن خلیج عرب ناراحت میشیم ، عمیق تر که فکر میکنم نمیفهمم چرا باید تقاضا براى زیارت و عزیمت سر به فلک بکشه در حالى که تو فرودگاه شهرى که میگن خونه خدا اونجاست به نوجون ما تجاوز و دست درازى میشه ، اگر خداى ماست چرا خارج از مرزهاى ما خونه کرده ؟ چرا براى گدایى الطافش نباید از زبونى که پدرانمون به دنیا امر میکردن استفاده کنیم؟ منابع اعظیم طبیعى ما هرگز اجازه نداد طعم خود بودن رو تجربه کنیم ، مسئولین ما نگران تهاجم فرهنگى و بنیاد خانواده هستن در حالى که یک زن ایرانى به خاطر فقر و ناتوانى همسرش در تامین هزینه هاى جارى مجبور میشه زیر پوشیه و چادر به سر بره به بازار تن فروشها ، نگران از دست دادن چى هستیم ؟ نفت کثیفى که مال ما نیست ، ما براى آینده فقط تبدیل به درس تلخى که ماحصل سکوت و خودخورى هست خواهیم شد ، نه افتخارى براى هدیه دادن به نسل آینده داریم و نه حتى راه درستى براى نشون دادن ، حقىقت اینه که ما بارها و بارها مردیم و هر نوزادى که پا به دنیا ما میزاره در واقع متولد نشده بلکه مرگ رو با چشمهاى باز تجربه میکنه ، ما قبول کردیم تحت فشار و شرایط هاى سخت به ارباب ها  احترام بزاریم و از خون هم تغذیه کنیم ، از هم بالا بریم و... دیگه خونى براى جوشیدن با مشروب وجود نداره و به وفور مواد مخدر براى تسکین از راه تنفس و ریه به مغزمون تحمیل میشه تا تنها باشیم و درگیر زندگى که بهش عادت کردیم ، تنها باشیم تا ندونیم که میتونیم کنار هم باشیم... امیدوارم آینده با تخلیه منابع ارزشمند ملى نگاه خیس از اشکمون رو از آسمون به دستهاى خالى اما قدرتمند کنار دستیمون برگردونه .